سوم دبیرستان که بودم، تصمیم گرفتیم با تعدادی از هم مدرسه ای ها برنامه ای اجرا کنیم. اینکه برنامه ی مورد نظر چه بود و چه شد، داستان دیگری است که به نوبه خود جالب است و اگر فرصتی دست داد، تعریفش خواهم کرد. اما در مورد این برنامه خاص که قرار بود در روز معلم برگزار شود، با تکیه کلام چند تا از معلم هایمان شوخی کرده بودیم، برای همین به سراغ معلم های مورد نظر رفتم تا از آن ها بخواهم حتما در برنامه شرکت کنند. یکی از این معلم ها، آقای گرامی بود، معلم جبر و حسابان.
از آن آدم هایی که همه یا عاشقش بودند و یا ازش متنفر، حد وسط وجود نداشت. و این همیشه برای من نشانه ی تاثیرگذار بودن آن آدم و خاص بودنش است. حالا چه مثبت و چه منفی. در مورد آقای گرامی، از آن آدم های سازش ناپذیر و عصیان گر بود. شاید در حد و اندازه ی زندگی خودش و آن قدری که توانسته بود، برای همین از خیلی از بازی های روزگار هم جا مانده بود، به خاطر انتخاب هایی که مطابق با اصول شخصی اش بود طبعا.
مثلا بازی معلم آموزشگاه های کنکور شدن و کم فروشی سر کلاس های درس و کشاندن دانش آموزان به کلاس های خصوصی، و نام و شهرت و ثروتی از این راه به هم زدن. از آن آدم ها که بقیه شاید شکست خورده بدانندشان، ولی من سرافراز روزگار می دانم و می نامم.
آقای گرامی در پاسخ به دعوت من، چیزی گفت که تا امروز از یادم نرفته است، اصلا صبر نکرد برایش توضیحی بدهم، گفت که از این جور مراسم قلابی خوشش نمی آید، در برابر بهت من جواب داد این جور مراسم ها را برای گول مالیدن سر کسایی برگزار می کنند که حق و حقوقشون رو درست نمی دهند، مثلا به معلم ها حقوق خوبی نمی دهند، بعد بزرگداشت های قلابی برگزار می کنند، … رفت و من 16 ساله را که تازه با چنین مفاهیمی آشنا می شدم مات و مبهوت گذاشت.
امسال در هشتم مارس که روز جهانی زن است آرزو کردم که کاش سال بعد در چنین روزی، پادکستی داشته باشیم و که وقایع این روز و اتفاقات تاریخی که باعث شد هشتم مارس به نام روز جهانی زن نامیده بشود را تعریف کند. آرزویم خیلی زودتر از انتظار برآورده شد. یکی دو روز بعد، دوستانم برایم اپیزود اول پادکستی را فرستادند به نام #سکو.
وقتی شروع به گوش دادنش کردم، متوجه شدم که داستان #هشت_مارس و اینکه چه شد این روز به این نام نامیده شد و ماوقع تاریخی چیست را تعریف کرده، دقیقا همان چیزی که من آرزویش را کرده بودم.
این پادکست حال و هوایی شاداب و پر انرژی دارد، و از این بابت خوشحالم، چون قرار نیست زنانگی لزوما به معنای گل و بلبل و ملایمت و موسیقی ملودرام و … باشد، بلکه قسمتی از زنانگی، برخواستن و طلب کردن و ایستادگی کردن و دنبال آرمان های حق طلبی بودن و مبارزه کردن است. پر انرژی بودن و زندگی کردن و زندگی را جدی گرفتن و ما برای تمام اینها، نیاز به امید و انگیزه و انرژی داریم.
و برای من هم، #روز_زن، یعنی مبارزه. یعنی ایستادگی. مبارزه برای تمام تبعیض هایی که به خاطر زن بودن آزارم داده است.
راستش همان دقایق اول گوش دادن پادکست هیجان زده شدم و نشستم به نوشتن این کلماتی که تا اینجا آمده، ولی بیشتر که گوش دادم، حتی بیشتر هم علاقه مند شدم. هزاران فکر و حس در ذهنم جرقه زد. اپیزود اول پادکست سکو، از زنان کارگر می گوید، از اینکه هشتم مارس بر خلاف آرمان هایش، تبدیل به شبهه ولنتاین، یا شبهه روز مادری شده است پر از گل و هدیه و کارت تبریک، در حالی که معنای روز زن، روز مبارزه بر علیه تبعیض علیه زنان است.
هشتم مارس روزی برای گرامیداشت به سبک تبریک های تلگرامی و خرس های کودکانه و قلب های صورتی و قرمز نیست.
شاید حالا خودتان در ذهنتان، ارتباط این مطلب با قسمت اولی که در مورد روز معلم و آقای گرامی نوشتم را پیدا کرده باشید. گرامی داشت هایی که به سبک گل و کارت تبریک و … است، معمولا اموری اخته هستند که تغییری در جامعه ایجاد نمی کنند، به غیر از شاید دقایقی لبخند و شادمانی.
مخالف لبخند و شادمانی نیستم، اما به شرط اینکه کارکرد چیزی که ما به عنوان تغییرات اجتماعی نیاز داریم به آن قلب نشود، روزی که روز مبارزه و حق خواهی است، تبدیل به چیز بی خاصیتی که در آن صرفا به هم تبریک بگوییم نشود.
این بود که اولین شماره از یک پادکست بعد از مدت ها من را بسیار هیجان زده کرد، قطعا چون حرف دل خودم بود.
از ظلم و تبعیض بر علیه زنان حرف می زند، اما به جای نالیدن و احساس ضعف دادن، از مبارزه زنان می گوید، از توانایی تغییر. این اپیزود تقدیم شده است به زنان کارگر خیابان ابوریحان، همان ها که در آتش سوزی یک کارگاه خیاطی جان باختند، مرگ آن ها را پیوند می زند به مرگ کارگران برند نایک در شیلی در اثر آتش سوزی، با این تفاوت که در شیلی اعتراض و مبارزه، باعث افزایش دستمزد شد، اما مرگ زنان خیابان ابوریحان، تغییری ایجاد نکرد. شاید به این خاطر که آن قدر غصه سرمان ریخته اند که…
اما این ها، همه من را نا امید نکرد، بیشتر برانگیخته ام کرد، حال و هوای پادکست هم همین را القا می کرد، باز هم یادم آورد که باید غم را تبدیل به خشم، و خشم را تبدیل به کار کرد، و یادم آورد که آن طور که توران خانم گفت، “غم بزرگ را تبدیل به کار بزرگ کنید.”
پی نوشت: حالا باز شما ایمان نیارید از این #هم_زمانی های پادکستی!
این شماره #آلبوم که در مورد گروه کویین و فردی مرکوری و آهنگ We will Rock You و چگونگی ساخته شدنش بود، پادکست سکو هم با همین آهنگ شروع می شود.
و داشتم فکر می کردم چرا تا به حال یه ورژن با متن فارسی روی این آهنگ ساخته نشده که ما هم دست بزنیم و پا بکوبیم و دسته جمعی باهاش بخونیم؟
#معرفی
#پادکست_اولی
لینک پادکست سکو، فعلا روی تلگرام: https://t.me/radiosakoo/9
اگه براتون سواله چطوری پادکست ها رو گوش کنید یه سری به این پست بزنید با کدوم اپ یا پلتفرم پادکست گوش می دید؟
رادیو لاله در شبکه های اجتماعی