وقتی قسمت اول پادکست به تدریج که در مورد وضعیت کارگران ساخته می شه رو گوش می دم، این قدر فکر و خیال به ذهنم رسید که ناچار شدم وسطش گوش دادن رو متوقف کنم و شروع به نوشتن کنم. برای اینکه فکرم رو منسجم کنم، بهتره موارد رو در قالب چند تا نکته بگم. پیش از اون بگم که حرف هایی که در این پادکست زده می شه، خشم و ناراحتی رو از شدت اسف ناک بودن وضعیت، چنان بر می انگیزه که آدم رو بی تاب می کنه.
اما نترسید، این روزها همه ی ما دچار این بی تابی هستیم. همه ی ما نگران زندگی خودمون و بچه هامون هستیم، هر جا که می نشینیم، از اطرافیانمون این موج ناامیدی و نگرانی رو دریافت می کنیم. پس از مواجهه با واقعیت و دونستن و شنیدنش نترسید، احساساتی نشید، خودتون رو زره پوش کنید و بدون اینکه اجازه بدید که ناراحتی و غم و افسردگی، فلجتون کنه، واقعیت رو بشناسید تا اگر خواستید تغییرش بدید، بدونید با چه چیزی باید مبارزه کنید، به عبارت ساده، آگاهی خودتون رو افزایش بدید. ناراحتی خودتون رو تبدیل به خشم کنید، و تبدیل به ابزاری برای تغییر (مخاطب همه ی این جملات خودم هم هستم.)
چیزی که فرای محتوای پادکست به تدریج به ذهنم رسید، ارتباطیه که ذهنم بین بی عملی سیاسی ما با محتوایی که این پادکست تعریف می کنه برقرار کرد. این نکته رو در انتهای این یادداشت خواهم نوشت. و اما هجوم های ذهنی من:
1- پادکست به تدریج در مورد کارگران است، اما فکر نکنید به این علت به زندگی شما بی ربطه. گرچه در این پادکست با کارگران صنعتی کارخانه ها مصاحبه می شه، اما همون طور که راوی پادکست خودش هم جایی ذکر می کنه، مساله فقط کارگران کارخانه ها نیستند، بلکه قسمت زیادی از نیروی کار خدمات درمانی (مثل بهیارها و …)، سایر کارگران خدمات همه ی حوزه ها، رانندگان تپسی و اسنپ، معلمانی حق التدریس، و حتی پدیده ی نوظهور و عجیب و غریب اساتید دانشگاه حق التدریس رو هم شامل می شه.
البته چیزی که اینجا گفته نشده، اینه که ابعاد این قضیه فراتر می ره، بسیاری از مهندسان تازه فارق التحصیل شده از دانشگاه هم مشمول موضوع صحبت این پادکست قرار می گیرند. این نکته رو فقط در حد یک اشاره می نویسم، چون خودش موضوعی مفصله و جای اون داره که جداگانه بهش پرداخته بشه. اما خلاصه ی کلام: چیزی که در این پادکست در موردش حرف زده میشه، به احتمال بسیار بسیار زیاد، به شما هم به عنوان یک نیروی کار مربوط است.
2- چرا مربوط است؟ به علت اینکه اینجا در مورد قانون کار صبحت می شه. بدون هیچ شوخی و تعارفی، باید بدونیم حق و حقوق ما به عنوان نیروی کار چیست. باید بدونیم کجاهای قانون اجرا می شه و کجا اجرا نمی شه. ضعف و قوت کجاست و منشا بی قانونی ها از کجا نشات می گیره. آیا قانون ضعف داره، یا اجرای قانون. توی این پادکست تا حد خیلی خوبی این مسائل توضیح داده می شه.
3- این موضوعات فقط کارگران حداقل بگیر (به روایت خود پادکست) رو متاثر نمی کنه، و حتی فقط گروه هایی که در پاراگراف بالا بهش اشاره کردم و احتمال زیاد حداقل بگیر هستند رو متاثر نمی کنه، بلکه تاثیرش روی دستمزد و حق و حقوق تمامی نیروی کار کشوره، که قطعا شما هم جزوش هستید. اگر شما یک مهندس هستید (چون خودم این عنوان رو یدک می کشم مرتب بهش ارجاع می دم) که با وجود اینکه حداقل درآمد برای زندگی 5 میلیون تخمین زده شده، حقوق 2 میلیون و خورده ای، یا حتی در مواردی زیر 2 میلیون می گیرید، این پادکست در مورد شما هم هست.
4- این طوری نمی شه، یه بار جداگانه باید مطلبی در مورد وضعیت مهندسان بنویسم. میانگین دستمزد کسانی که با عنوان مهندس از دانشگاه فارق التحصیل شده اند و نوع استثماری که در موردشون صورت می گیره. انتقادها و حرف ها در مورد ناکارامدی نیروی کار و طرفین ماجرا فراوان است و وضعیت اسف بار.
5- اجازه بدید کمی نتیجه گیری هایی کنم که ممکنه بوی سیاست بده. اعتراضات دی ماه رو که یادتون هست؟ با خیلی از دوستانم (طبعا از طبقه متوسط، بعضا خارج نشین) در مورد چرایی و چگونگی شکل گیری این اعتراضات صحبت هایی داشتیم. اینکه به لحاظ سیاسی چه عناصرو عواملی نفت روی این آتش زیر خاکستر ریختند یا بعد از درونش چه نیروها و پیامدهای سیاسی و اقتصادی بیرون دمید رو فعلن کنار بگذاریم.
یک چیز برای من مشخص است، وضعیت نیروی کاری که 97% شان قرارداد موقت دارند و تا سن بازنشستگی حداقل حقوق را می گیرند، آن هم حداقل حقوقی که سال گذشته یک سوم حداقل سبد معیشت خانوار بوده، و امسال در خوش بینانه ترین حالت، یک پنجم، اگر ساکت باشد عجیب است.
اما با وجود اعتراضات دی ماه، با وجود اعتصاباتی که روز به روز گسترده تر می شه، باز هم به نظر می رسه که میزان اعتراضات ما متناسب با وخامت اوضاع نیست. همه از تغییر حرف می زنند، اما کسی اقدام موثری برای تغییر نمی کنه. نیروی جمعی وجود نداره. عنوان نوشته هم از همین جا میاد. چرا ما ساکتیم؟ چرا اعتراض نمی کنیم؟ چرا تغییر ایجاد نمی کنیم؟
مساله فقط مساله ی دستمزد که در پادکست به تدریج مطرح شده نیست، بلکه انواع و اقسام فشارهای اجتماعی و سیاسی است که بهمون وارد می شه، موج هر روزه ی خبرهای ناراحت کننده، در مورد محیط زیست، در مورد فعالین مدنی و سیاسی و دانشجویی و در مورد بی کفایتی ها در حوزه های مختلف مدیریت، خودتون بهتر از من می دونید پس بازش نمی کنم. و اما چیزی که مرتبط و هر روزه از خودمون و از همدیگه می پرسیم، اینه که چرا ساکتیم؟ چرا کسی اعتراض نمی کنه؟ جواب این سوال قطعا پیچیده تر از فکرهای ناگهانی و خام منه، اما نکته هایی که به ذهنم می رسه رو بهتون می گم.
همیشه وقتی با دوستان در این مورد حرف می زنیم، پاسخ من یک کلمه است “سرکوب”. و معمولا منظورم از سرکوب، سرکوب گسترده و همه جانبه است که نفس ما را گرفته است. جدای از خفقان فعالین منفرد سیاسی، احتمال و امکان هر گونه تشکل یابی هم از بین رفته و این ما را برای شکل دادن به هر گونه جنبش موثری ناتوان ساخته.
اما امروز با گوش دادن پادکست به تدریج، چیز دیگری هم در ذهنم جرقه زد. اینکه سرکوب ما، فقط محدود به دستگاه های اطلاعاتی و نظامی و دستگیری فعالین و روزنامه نگاران و … نیست، بلکه قسمت اصلی این سرکوب، متوجه وضعیت معیشتی ما است و طی چند دهه، با تغیراتی که در اعمال و اجرای قانون کار به وجو آمده، روی ما سوار شده. این معیشت همواره در خطر، که زندگی ما رو به شدت متاثر کرده، به لحاظ اکت سیاسی و اجتماعی هم باعث فلج شدن ما شده. برای اینکه دقیق تر بدونیم که در مورد چه چیزی صحبت می کنیم، قسمت هایی از پادکست به تدریج رو اینجا میارم.
چیزی که پادکست به تدریج به طور خلاصه در این اپیزود توضیح می ده از این قراره که چه طور نیروهای استخدامی که طبق قانون، نیروی ثابت هستند، با یک تفسیر که در دوره ی هاشمی رفسنجانی در سال 72 انجام شد، و بستن قرارداد موقت رو بر خلاف نص صریح قانون مجاز اعلام کرد، طی 25 سال، 97% نیروی کار کشور رو تبدیل به نیروی کار موقت کرده، اون هم با حداقل حقوق، و اون هم حداقل حقوقی که بین یک سوم تا یک پنجم حداقل مورد نیاز برای معیشت است. و البته می دونید که همون هم برای ماه های طولانی پرداخت نمی شه.
طبق این توضیحات، مهم ترین ابزار کارگرها (بخوانید نیروی کار) برای نظارت و اعمال فشار برای دسترسی به حق و حقوقشون از بین رفته، و اون هم توانایی تشکل یابی است، چرا که معیشت نیروی کار مدام در خطره، قراردادهای چندماهه و حداقل حقوقی که اجازه نمی ده هیچ پس اندازی داشته باشی که تا حد چند ماه توانایی ریسک رو بده، باعث شده اولین و آخرین دغدغه، حفظ همین حداقل متزلزل باشه.
مساله به نظر بدیهی می رسه، نه؟ قسمت اعظم نیروی کار کشور، (بله، شما طبقه متوسطی عزیز که داری کم کم می ری زیر خط فقر، با تا الان هم رفتی هم جزوش هستی) با دستمزدهای پایین که خیلی وقت ها پرداخت نمی شه و بسیار کمتر از میزان لازم برای معیشته دست و پنجه نرم می کنه، اما از اون مهم تر، به علت قراردادهای موقت و تهدید مدام به از دست دادن همون کار، تنها امکان برای اعتراض هم گرفته شده، یعنی تشکل یابی، و برنامه ریزی برای نزدیک کردن جزیره های دور از هم اعتراض، و تبدیل اون ها به یک موج موثر و دارای اهرم در بازی سیاست و اقتصاد.
به عبارت ساده، ارتباطی که می تونیم پیدا کنیم این شکلیه: چگونه تفسیر ناموجهی از قانون، و تبدیل 97% از قراردادهای کاری به قرارداد موقت، اکت سیاسی و اجتماعی جامعه را اخته کرده است.
خب، امیدوارم این اپیزود از به تدریج را گوش کرده باشید یا به زودی گوش کنید. می خواهم شما را یاد یکی از موضوعاتی که هر از گاهی نقل محافظ تاکسی و گروه های تلگرامی و جمع های خانوادگی می شود بیندازم، الگوی کلی این چنین است، فلان کالا گران شده است، مثلا 20% ، کسی از جمع اشاره می کند که فلان سال در فلان کشور اروپایی، چنین و چنان شد و کارگران اعتصاب سراسری کردند و دولت ناچار شد کوتاه بیاید. و بعد شماتتی در ادامه که چرا ما چنین نمی کنیم.
در تمامی این متن سعی داشتم توضیح دهم که اگر ما نمی توانیم چنین اعتراضات موثری داشته باشیم، علت این نیست که ما ملتی حقیر هستیم یا اراده ی سیاسی و تغییر نداریم، یا بسیار خودخواه هستیم و حاضر به حرکت جمعی نیستیم، موارد نقض برای چنین ادعاهایی آن چنان فراوونه که از قاعده بودن خارجش می کنه. چیزی که بین ما و اون ملت اروپایی که اعتراض و اعتصاب می کنه و موفق هم می شه، بی عرضگی ما و رذیلت های اخلاقی نیست، بلکه ساختارهای مدنی و دموکراتیک جامعه است، از جمله قوانین موثر و سفت و سختی که از نیروی کار حمایت می کنه.
برای فهم مساله، نباید به دنبال پیدا کردن علت های اخلاقی و فرهنگی باشیم، بلکه علت کاملا ساختاری است. دست کم علتی که در لایه ای زیرین، زمینه ساز باقی قضایا می شود، مساله ای ساختاری است، و آن هم اینکه دولت طی سال ها، به جای اجرای قانون و داشتن نقش میانجی بین نیروی کار و کارفرما، تفسیری از قانون به نفع کارفرما صادر کرده است که تمامی تاثیر قانون کار را ز بین برده.
تفسیری که منجر به دست بسته شدن کامل نیروهای کار برای تشکل یابی، ایجاد سندیکا، و مطالبه ی خواسته های صنفی و سندیکایی شان باشد. حواستان باشد در بازی سیاست و قدرت و اقتصاد در جامعه که منافع متعارض بین گروه های مختلف وجود دارد، نمی توان به وجدان و اخلاقیات گروهی تکیه کرد، بلکه هر جا قانون و مجری قانون، کفه ی ترازو را به نفع یک گروه سنگین تر کند و ابزار حضور در عرصه ی سیاست را از گروه دیگر سلب کند، استثمار قطعا اتفاق خواهد افتاد. و وقتی از ساختار حرف می زنیم، منظور همین است.
قسمت دوم پادکست به تدریج در مور کارگران راه آهن هم منتشر شده که من هنوز گوش ندادم.
به تدریج در توییتر:
کانال یوتیوب به تدریج، ویدئوهایی از اعتراضات و اعتصابات کارگران رو می ذاره:
پادکست به تدریج رو اسماعیل محمدولی می سازه و این لینک توییترش:
اگه براتون سواله چطوری پادکست ها رو گوش کنید یه سری به این پست بزنید با کدوم اپ یا پلتفرم پادکست گوش می دید؟
رادیو لاله در شبکه های اجتماعی