دلم می خواهد خیلی از جملاتی که مرضیه رسولی در اپیزود سوم رادیو مرز می گوید را طلا بگیرم، از بس که با تجربه ی زیسته خودم هم خوانی دارد. البته این را هم باید بگویم که من، برای بحث حجاب درگیری زیادی با خانواده ام نداشتم و گرچه حجاب هم قسمتی از ماجرا بوده، اما خیلی سفت و سخت و مساله ی اصلی نبوده، اما نکته ای که در مورد این اپیزود رادیو مرز وجود دارد، این مساله است که بسیاری از موضوعاتی که در مورد حجاب عنوان می شه، در مورد خیلی از ابعاد دیگر زندگی دختران ایرانی هم صادق است.
روابط با جنس مخالف، حضور در اجتماع، تیپ لباس پوشیدن، فارق از حجاب، ساعات بیرون ماندن از خانه، نوع حضور درمحل کار و تحصیل، روابط جنسی، زندگی مستقل و مجرد و …. بنابراین، خیلی از جاهای این پادکست، به جای “حجاب اجباری” می توانید مصادیق دیگری از اجبارهای فرهنگی یا حکومتی را هم هم قرار بدهید.
اجازه بدهید با این جمله از پادکست رادیو مرز شروع کنیم:
“نگاهی که در خیلی از خانواده ها نسبت به حجاب هست، مکمل و تقویت کننده ی حجاب اجباریه”
چیزی که در مورد این جمله برای من خیلی قابل توجه است، و مبارزین و معترضین حجاب اجباری (یا سایر اجبارهای قانونی در زندگی شخصی) اغلب نادیده اش می گیرند، این نکته است که این قوانین، چیزهایی نیستند که جمهوری اسلامی مبدع آن ها باشد، بلکه اغلب آن ها ریشه ی سفت و سختی در فرهنگ خانواده های ایرانی داشته است، مساله تبدیل شدن آن ها به قسمتی از قانون است که نهادهای حکومتی وظیفه پاسداری از آن را دارند، به عبارت دیگر، چنین نیست که حجاب، حتی نوع اجباری اش، خواسته ی هیچ کدام از اقشار جامعه نباشد، بلکه قانون در واقع خواسته ی محافظه کارترین بخش جامعه را نمایندگی و تقویت میکند.
فکر می کنم توجه نکردن به این نکته، مساله ی مهمی است که در مبارزات علیه حجاب اجباری نادیده گرفته شده است. صد البته که این موضوع فقط به حجاب خلاصه نمی شود، اما باقی ماجرا از موضوع این یادداشت بیرون است…
در قسمت دیگری ، مرضیه رسول می گوید، این مبارزه، فقط برای داشتن یا نداشتن حجاب نیست بلکه ” برای اینکه تشخیص رو در مورد حق خودمون، به خومون واگذار کنند”
فکر می کنم این جمله، جمله ی کلیدی این اپیزود باشه، که هم در مورد خانواده ها، و هم در مورد حکومت، مصداق داره. این جمله، پیوند می خوره با چیزی که در اواخر اپیزود، روش تاکید می شه، اینکه حق فردی برای تصمیم گیری هنوز برای لایه های سنتی تر جامعه ی ما ، به رسمیت شناخته نشده.
مرضیه در این قسمت رادیو مرز در مورد رویکرد پدر و مادرهای ایرانی در مورد بحث حجاب می گوید: فکر می کنند چیزی رو که فکر می کنند درسته باید بهت آموزش بدن، اگه با آموزش تربیت نشدی، اصرار کنند، اگه اصرار کردن موثر نبود، تحمیل کنند، اگر تحمیل کردند و زیرآبی رفتی، محدودت کنند”. این جملات برای اغلب ما بسیار آشناست، و همه من می دانیم که اصلن محدود به بحث حجاب هم نیست، در تفکر پدر و مادرهای ما، فقط یک “درست” وجود دارد و انتخاب سبک زندگی متفاوت، خارج از توان درک و فهمشان است.
البته نمی خواهم اینجا یک سویه آن ها را متهم کنم، بلکه باید این مساله را مد نظر داشت که خود آن ها هم چقدر از این اختلاف با فرزندانشان در رنج هستند.
البته نکته دیگر، روندی که در این جمله توضیح می دهد، همان روندی که حکومت برای حجاب اجباری در پیش گرفته نیست؟ اموزش در مدارس، رسانه ها و به شیوه های دیگر،اگر رعایت نکردی، اصرار، اگر رعایت نکردی، گشت ارشاد، اگر رعایت نکردی، مجازات های دیگر… و البته راه ندادن به مکان های دولتی، استخدام نکردن در جاهایی که حجاب مورد نظرشان را رعایت نمی کنی، (محدود کردن و حذف کردن) این همان قسمت ماجراست که می گویم برای درک نحوه مبارزه با این گونه تحمیل ها، باید ارتباط آن ها را با فرهنگ سنتی جامعه مورد توجه قرار داد.
بعضی از دیگر قسمت های طلایی این اپیزود رادیو مرز:
“مبارزه خانواده برای اصلاح تو مبارزه تو برای اصلاح خانواده که به استقلال تو احترام بگذارند، اصلاحی که تو خودش کلی انقلاب کوچیک داره…
جنگ با خانواده، سخت ترین جنگ هاست. به نظر می رسه یاور و همراهی و وجود نداره. کسی از بیرون نمی تونه بیاد کمکت…”
“[در خانواده های ایرانی]، مسئولیت با تصاحب اشتباه گرفته می شه، از هم تشخیص داده نمی شه و اصراری برای تشخیص مرز این دو تا وجود نداره”
جاهای مختلفی، در این اپیزود اشاره می شود به جنگ هر روزه ای که دختران برای لباسی که بر تن دارند، و شما اضافه کنید، سبک زندگی که می خواهند داشته باشند، با خانواده هایشان دارند. زندگی شخصی من یکی از مصادیق خیلی بارز این جنگ هر روزه بوده است و در طی سال ها، در عین اینکه خودم رو گناهکار دونستم، این مساله تاثیرات مخرب زیادی هم روی روابطم با خانواده ام گذاشت.
وقتی با خودم به این فکر می کردم که آیا این کاری که می کنم ارزشش را دارد یا نه، این طور به ذهنم می رسید که مبارزه ی شخصی من در چارچوب خانواده ام، در نهایت امری اجتماعی است که می تواند حق انتخاب را برای دختران دیگری مثل من یا نسل های بعدی، ساده تر کند، در این مبارزه، خودم را جزو کوچکی از جنبشی بزرگ می دانستم. و بسیار سر کیف آمدم وقتی مرضیه رسولی، در پایان این اپیزود از رادیو مرز، دقیقا به همین نکته اشاره کرد، مساله ای که سال هاست جریان دارد، اما شاید کمتر کسی راجع به آن صحبت کرده باشد.
“برای همینه که اصلاحات بی صدا و هر روزه ی دخترا توی خانواده هاشون ارزشمنده، برای همینه که ماجرای دختران خیابان انقلاب وقتی یک روح تازه ای توی این اصلاحات خانوادگی و محله و اجتماعی می دمه، ارزشمنده، این مبارزه های بی صدا و به چشم نیومدنی در خانه، مثل نخ های نامرئی به هم وصل می شن، و این هیولای بزرگ رو عقب تر و عقب تر هول می دن تا روزی که چیزی ازش باقی نمونه، به امید اون روز…”البته در این اپیزود، مرضیه رسولی بر خلاف دو اپیزود قبلی، فقط با یکی از طرفین ماجرا صحبت می کنه و فقط صدای آن ها رو می شنویم.
نظر من اینه که این مشخصا، این اپیزود کاملا جهت گیری مشخصی داره، و تلاش داره صداهایی رو منعکس که تا به حال جایی شنیده نشده اند، در حالی که طرف دیگر، شاید به طور مستقیم تریبون شخصی نداشته باشه، اما حکومت به تنهایی این تریبون رو با قدرت و نیروی تمام به دست گرفته.
نکته دیگری که نمی توانم از گفتنش بگذرم، این است که فهم این نکته که دخترها برای به دست آوردن کوچک ترین حق شخصی چقدر انرژی مصرف می کنند، باید نکته ی کلیدی ای باشد در فهم وضعیت کلی زنان در ایران.
انرژی هر آدم برای تمرکز روی مسائل مختلف محدود است و وقتی که زنان را برای به دست آوردن موقعیت های اجتماعی، شغل ، تحصیل، موفقیت و … با مردان مقایسه می کنند، اغلب این نکته فراوش می شود که علاوه بر تبعیض های جنسیتی اجتماعی و قانونی فراوان، زن ها قسمت بزرگی از انرژی خودشان را در چهارچوب خانواده خودشان صرف چنین جدال هایی برای به دست آوردن بدیهی ترین مسائل می کنند.
مرضیه رسولی در این قسمت رادیو مرز در یک جمله اشاره می کند “بعضی وقتا فکر می کنی بنیه ای برای تغییر دیگه در تو باقی نمونده” این مساله رو در مورد حجاب، یا به نظر من سایر انتخاب های روش زندگی شخصی می گوید، اما شما حساب این را بکنید که این بنیه که اینجا صرف این مبارزه شده است، صرف چه رشد و پیشرفتی در زندگی شخصی و اجتماعی زنان می توانست بشود.
این را هم باید در نظر داشت، این رویکرد کلی خانواده های سنتی در نپذیرفتن سبک زندگی شخصی و متفاوت با خودشان، فقط گریبان دختران را نمی گیرد، بلکه در مورد پسران هم جاری است، اما به دلایل مشخص، ابعاد این دخالت و تحمیل و فشار، بر زندگی دخترها بسیار بسیار بسیار شدیدتر از پسرهاست، از جمله همین بحث حجاب که برای پسرها مصداق ندارد یا خیلی از مواردی که در اول این یادداشت اشاره کردم.
*در این یادداشت، جملات داخل گیومه عینا از خود پادکست نقل شده است.
پی نوشت: روشن است که در این یادداشت، بیشتر بر موضوعاتی از این اپیزود رادیو مرز تاکید کرده ام که دغدغه ی شخصی خودم بوده است، و حتی بهانه ای شده برای بازگویی قسمت هایی از این دغدغه های شخصی، وگرنه این اپیزود رادیو مرز سرشار از نکته های بسیار جالب توجه دیگری است که باید حتما به آن ها گوش دهید و ممکن است داستان زندگی شما باشد.
اگه براتون سواله چطوری پادکست ها رو گوش کنید یه سری به این پست بزنید با کدوم اپ یا پلتفرم پادکست گوش می دید؟